پائیز عروس تمام فصلهای من است.
گویی زمستانیست که تب کرده.
تابستانیست که لرز کرده.
بغضیست که رسوب کرده.
حرفیست که سکوت کرده.
و من این سکوت رسوب کرده در تب و لرز را دوست دارم.
خیلیها عاشق خشخش برگهای زرد و خشک درختان در زیر گامهایشان هستند؛ ولی من مراقبم!
مراقبم له نکنم برگهایی را که روزی هزاران بار نفس ارزانیام کردند.
من مراقبم! مراقبم لحظهای از لذت تماشای این عروس هزار رنگ شهرآشوب غافل نباشم و قطرهای از این زیبای دوستداشتنی به غفلت از لای انگشتانم نچکد.
پائیز را دوست دارم.
کرده ,مراقبم ,پائیز ,دوستداشتنی ,لرز ,دوست ,دوست دارم ,رسوب کرده ,مراقبم مراقبم ,را دوست ,من مراقبم
درباره این سایت